شنبه 92 مهر 20 , ساعت 5:7 عصر
خـــاطراتش قشــنگ و زیبا بود
عطر سیب و اقاقیا می داد
روزهای خوشش دگرگون شد
گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد
داغ هفــتــاد و دو شقایق را
بر سرشانه های خود حس کرد
رنج زنجیر و درد سـلسله را
بر مچ دست و پای خود حس کرد
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [یک نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ