شنبه 92 مهر 27 , ساعت 1:57 عصر
آه است که برخاسته از حنجره چاه
چاهی که رها کرده نفس در نفس آه
ای شعرترین شعله در این شور چه خاموش
آتش زده بغض تو مرا، این همه ناگاه
یک عمر تو بودی و همین غربت هر روز
یک عمر تو و پای پر از آبله در راه
آن قدر دویدی که شبی از نفس افتاد
در شور پلنگانه تو، حوصله ماه
آه ای تو و تنهایی از آغاز، دو همزاد
دیدی کسی از درد تو هرگز نشد آگاه
شب بود و تو بودی و سکوتی پر از آواز
شب بود و فقط چاه فقط چاه فقط چاه
من مانده ام و حسرت اکنونی از این دست
شاید بوزد بوی تو از سمت شبانگاه
دکتر مصطفی ملک عابدی
روحش همیشه در آرامش باد
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ