سه شنبه 92 مهر 30 , ساعت 9:45 صبح
جاده ،خالی است ولی می شنوی؟
آه!با من، بامن
پای سنگین کسی همسفر است
ای در بسته ی گمگشته کلید
گوش بر روزنه ات دوخته ام
تا مگر راه به سوی تو برم
مشعل از
چشم خود افروخته ام
جامه دان سفر دور به دست
در تب تند عطش سوخته ام
ای در بسته! جواب تو کجاست؟
راستی ، ای دم طوفانی صبح
آفتاب تو کجاست؟
نادر نادرپور
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ