سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
 

54

سه شنبه 92 مهر 30 , ساعت 11:17 صبح

بابا بزرگ از اتاق عمل در اومد ... 

ریکاوری می باشد...

...

خداکنه زود خوب بشه...

...

من فک می کردم همه چیز تموم شده...

انگار اشتباه می کردم...

فکرم خیلی مشغوله...

...

دوباره اومدم اراک...

آدما تو تهران خیلی بی معرفت هستن...

خـــیــــلی...

...

هنوز واسه اسم خودم نتونستم تصمیم بگیرم...

...

ادامه مطلب ... خیلی ...

...

بوی اتوبوس حال من رو بد میکنه...

...

نفرت...

ضعف...

بی اراده بودن...

...

خیلی بده ...

...

چطور کسی میتونه تو خواستن من شک کنه؟؟؟

شاید هیچی نباشم ...

ام مطمئنم خیلی چیزا هستم...

...

صورتی ام...

پروانه ای شدم...

...


 ته اعماق نوشت:

من ِ پروانه ای...




http://muharram92.com
تی شرت محرم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ