شاید هرگز تصور نمی کردیم، آنزمان که تصمیم گرفتیم با کوله باری از تجربه های تلخ انتخابات گذشته بار دیگر در انتخابات شرکت کنیم و این بار نام آقای روحانی را در صندوقی بیاندازیم که هنوز تردید های ما را نسبت به انتخابات گذشته پاسخ نگفته است، با روی کارآمدن دولتی با نام تدبیر و امید باز هم شاهد محدودیت های بیشتری برای رهبران در حصر جنبش سبز باشیم.
شاید این محدودیت را از آنجایی نمی توانستیم پیش بینی کنیم که به نظر می رسید ساختار سیاسی کشور با تمکین به رای مردم قصد دارد تا خود را از شرایط به وجود آمده رها سازد بنابراین از یکه تازی های خود در برخوردهای غیرانسانی با منتقدین و خصوصا زندانیان سیاسی و رهبران در حصر جنبش سبز دست خواهد کشید و این مقدمه ای برای دست یابی به موضعی مقتدرانه خواهد شد که نظام ایران برای رهایی از انزوای بی سابقه سیاسی و تحریم های فلج کننده اقتصادی بی نهایت به آن محتاج بود. انزوایی سیاسی که سیاست های نادرست اعمال شده در حوزه های هسته ای و حقوق بشر و ... باعث به وقوع پیوستن زنجیره ای معضلاتی شده بود که بیش از پیش در گوشه گیری نام ایران و ایرانی تاثیر خود را می گذاشت.
اما گویا عده ای تاثیرگذار چندان تمایل ندارند که بپذیرند که مردم ایران در سال 88 خواهان پاسخگویی دستگاه های اجرایی، قضایی و قانون گذاری کشور به تردید هایشان درباره انتخابات بودند و این خواست هدفی نبوده و نیست که پس از چهار سال و رفتن دیر هنگام آنکه ایران را به نابودی کشاند و آمدن کسی که وعده اعتدال می داد به فراموشی سپرده شود چرا که هنوز تردید های بسیاری باقی است و رهبران مردم نیز در حصر قرار دارند.
بی تردید این شرایط کار را بر اعتماد سازی و تلطیف روابط بین مردم و ساختار سیاسی کشورمان سخت تر می کند و خودفریبی است اگر تنها حضور مردم در انتخابات اخیر را نشانه ای همیشگی از آشتی بدانیم و بار دیگر درها را بر همان پاشنه های قدیم بچرخانیم.
اما گویا این آخر ماجرا نیست و شاهد هستیم که در دیداری خانوادگی، درگیری فیزیکی بین دختران میرحسین موسوی و ماموران اتفاق می افتد و هرگز هیچ مرجعی هم پاسخگو نیست و در واقع در این شرایط درخواست پاسخگویی بسیار مضحک است چرا که حصر خودش به اندازه کافی بدون رعایت قوانین جاری مملکت است چه برسد به ملاقات های نصف و نیمه که آنهم به این شکل به پایان می رسد. از بعد اخلاقی و عاطفی این رفتار ها هم که به هیچ وجه نمی توان سخن گفت چرا که به وضوح مشخص است جایی که به خانواده هتک حرمت می شود مجالی برای مدح و ستایش خوبی ها باقی نمی ماند.
در آخر تنها یک چیز را می توان انتظار کشید و آنهم عکس العملی است که احیانا آقای روحانی در قبال این اتفاق از خود نشان خواهد داد چرا که اگر روحانی و تیم دولت از اعتدال و تدبیر می گویند و در پی این هستند که در روابط بین الملل راهی بیابند تا دنیا سخنان صلح آمیزشان را باور کند باید بدانند که چنین اتفاقات ناگواری که در عرصه داخلی روی می دهد در موضع قدرت آنها تاثیر شگرف خواهد گذاشت و به نهایت این استعداد را خواهد داشت که سیاست ها را با شکست روبرو سازد. چرا که عدم رعایت حقوق بشر در کشور ما که نمونه بارز آن رهبران در حصر جنبش سبز اند یکی از مسایلی است که همواره مخالفان مذاکره با ایران و مدعیان توخالی بودن سخنان سیاستمداران ایرانی مبنی بر صلح جهانی، بر زبان می آورند و این خطری است که همواره سیاست های ما را تهدید و تحدید کرده است.
یقینا اقای روحانی باید خود را آماده کند که به اعتراض های مدافعان حقوق بشر پاسخی مناسب دهد که اینک تنها در قامت یک نهاد نمی گنجند و گستره آنها را تمامی مردم جهان تشکیل می دهند، البته اگر پاسخی بیابد چرا که حقوق بشر و مسئله رعایت آن چیزی نیست که براحتی و به مانند موضوع هسته ای بتوان از رعایت شدن توافق نامه ها و قوانین آن سخن گفت و با شگفتی همه را هم به رعایت آن دعوت نمود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ