سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر دانشمندی، بیمناک است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 11:5 صبح

جادوگر ها وجود دارند،نمونه اش را میخواهید بگویم؟مثلا همین همسایه ی رو به رویی ما،از همان روز اول مشکوک می زد،آخر یک پیرمرد به یک میمون و دیگ های مسی و کلاه های عجیب و غریب چه احتیاجی دارد؟معلوم است دیگر،میمون که حتما دستیارش است چون همه جادوگر ها دستیار دارند حالا شاید این دستیار یک کلاغ،یک دلقک غمگین یا یک عنکبوت باشد.اما با این حال دستیار داشتن یکی از ویژگی ها جادوگران است،دیگ ها هم وظیفه پخت و پز معجون های جادویی را بر عهده دارند،کلاه ها هم رمز کار هستند،همینجا برایتان یک پرانتز باز کنم تا رمزه کار کلاه را توضیح دهم،«منظور از «رمزه کار» همان «فوت کوزه گری» خودمان است،یا بگذارید راحت تر صحبت کنم،آخر یک جادوگر بدون کلاه می شود؟نه،می شود اصلا؟خب معلوم است نمی شود،همان طور که یک پزشک بدون دست خط کح و معوج وجود ندارد،جادوگر بدون کلاه هم وجود ندارد»همین الان که دارم این نوشته را اینجا مینویسم از پنجره ی پیرمرد روبه رویی ما یا بهتر است بگویم جادوگر رو به رویی ما دارد دود بلند میشود،نمی دانم شاید میمون در حین معجون سازی افتاده است توی دیگ و از بین رفته،اما بعید می دانم،این جادوگر ها و دستیار هایشان به این سادگی ها نمی میرند،دوستم برایم تعریف می کرد که چند سال پیش یکی از جادوگران شرور محله شان را توسط گاز «مونوکسید کربن» کشته است،قضیه از این قرار بوده که وقتی پیرزن بیچاره به دوستم شیرینی تعارف می کرده او ناگهان یک ناخن انسان را در میان شیرینی ها دیده برای همین پا به فرار گذشته اما در حین فرار به لوله بخاری برخورد کرده و بعد......

با این حال من می گویم دوستم دروغ می گوید،دلیلش را هم توضیح می دهم، چون من عقیده دارم جادوگر ها که سردشان نمی شود که بخواهند بخاری نصب کنند،در ضمن اگر سردشان بشود از شومینه استفاده می کنند که هم گرم بشوند هم آدمیزاد ها را روی آن کباب کنند و بخورند،تازه کلی هم با کلاس است و شعونات جادوگری اش حفظ می شود.آهان!داشت یادم می رفت،مادرم می گوید این آقای پیرمرد قبلا توی سیرک کار می کرده،و این میمون و دیگ ها هم وسیله های باقی مانده از شغل قدیمی اش است و چند سالی است بازنشسته شده،اما من هنوز هم می گویم او یک جادوگر است.


+کارتون اثر میثم موسوی




یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 10:37 صبح

حال عشق رو به بهبودیست

ورم هایش خوابیده اند

دیگر جیغ نمی کشد

دردهایش بهتر شده اند و فقط تنش کوفته شده

گاهگداری به زور دارو و مرهم حالش بهتر می شود کمی می خندد و شاد می شود

با این وجود کمی بی حال و حوصله است

شکرخدا حال عشقمان رو به بهبودیست

دیگر خبری از ناله ها و اشک های شبانه اش نیست فقط کمی غمگین است و دلگیر

با این حال حالش بهتر شده است...

برای بهبودی اش باید جشن گرفت..




یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 10:14 صبح




یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 9:47 صبح




یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 9:25 صبح


 

دل دیدنی های شهر 

سرب و سراب(353)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من عظمت خدای هر کس را به اندازه بزرگی مغز او دیدم  به  دیگر سخن، بزرگی خداوند ما به قدر شایستگی ماست.(با الهام از سخن موریس مترلینگ)



 من
مردان مرد را هرگز ندیدم که در برابر ظلم و زور زانو بزنند و آبرو ببازند ؛
حتی اگر سقف آسمان را کوتاه تر از قد و قامت خود ببینند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من
مردمان استبدادزده را چون گله گوسپندانی دیدم که به آسانی چوپانی هر گرگ و
حاکمیت هر مترسک سترگ را گردن می نهند ....و داستان تلخ و تکراری تاریخ
یشر بیش و پیش از استبداد خودکامگان، تداوم روحیه ستم پذیری بردگان
است.اینان نمی توانند بفهمند که این چوپان خودکامه آنان را به کاخ گسیل می
دارد و به دست سلاخ می سپارد!


من
بندگان دلبسته را اسیر جاذبه زمین و جذابیت این توده چرکین دیدم، وگر نه
پرندگان سبکبال و آدمیان زلال، جاذبه ها و جذابیت ها را به سخره برداشته
اند
و به مسخره انگاشته اند.





من سگ ها را از دیدگاه انسان ها حیواناتی با وفا و مفید دیدم، ولی در نگاه گرگ ها، سگ ها گرگ هایی بودند که تن به بردگی دادند تا در آسایش و رفاه زندگی کنند! (با الهام از سخن چه گوارا)

ادامه دارد...

                                  شفیعی مطهر





<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ